کابوس


خوابیده اند. گاهی ابر های سیاه جلوی ماه را می گیرند، امشب از آن شب هاست.
چند سال پیش که برادر دوستم یک روز صبح رفت که زود برگردد و دیگر هیچ وقت بر نگشت(دوستم بعد ها گفت که آدم ها و چند سگ، کوه ها را گشتند ولی برادرش را پیدا نکردند) فهمیدم که گاهی کابوس آنقدر واقعی می شود که میخکوب می کند، حتی آشفته از خواب پریدنی هم در کار نیست. سه شنبه بعد از ظهر که آمبولانس ها آژیرکشان خیابان معروف پایتخت را پر کرده بودند دیدم کابوس خواب بد و پرت و پلا های ترسناک غیر واقعی نیست، عرق سرد و اشک واقعیست.
تو راست گفته بودی که غصه های بزرگ ابر های سیاه اند.